Dear Diary
این هفته یه فرق گنده داره !!
دیگه مسخره بازی و جک و دونقطه دی و بهمن و اردیبهشت نداریم !!
یکم جدی ، این هفته هم میگم چی شد ولی از زبون یه کس دیگه
یه هادی دیگه ...
چطوره ؟! میخوام بدونم ! بگین نظراتتونو !
================================================================
دفتر خاطرات عزیز
این هفته اول از تابستونه
هفته ای که خیلی منتظرش بودم
اما الان دارمش
شنیدی میگن وقتی دنبال چیزی هستی خیلی بهتره وقتیه که به اون چیز میرسی ؟
فک میکنم راسته
جمعه رفتیم بیرون
با خانواده
خیلی خوب بود
هرچی باشه چند هفته ای بود که میخواستن برن و به خاطر امتحان های من عقب انداخته بودند
من خیلی دوست دارم تو چمنا قدم بزنم
بوی چمن خیس ...
نم بارون ...
یه نفس عمیق...
قشنگ نیس ؟
دفتر خاطرات عزیز
یه مطلبی رو چند وقت پیش خوندم
واسم جالب بود
" کسایی که بیشتر از همه بقیه را میخندانند ، خودشان بیشتر همه غم دارند.
تنهایشان نگذارید "
به نظر من درسته
حداقل ، در مورد من که هست ...
میدونی ؟
هر روز که تو تابستون بیکارم میتونم ساعت 6 صبح هم بیدار شم
اما وای به حال روزی که کلاسی چیزی داشته باشم
میشم مثه موقع مدرسه !
راستی دلم خیلی واسه مدرسه تنگ شده
هر وقت این جمله رو از کسی شنیدی
بدون که منظورش درس و معلم نیست
منظورش دوستاشه
کاش یه قراری چیزی بزاریم بریم بیرون
یه تصمیم باید میگرفتم !
از اون مدل تصمیمیا که یکم مهمه
از اونا که مسیرو یکم عوض میکنه
با مامان و آبجیم برم یه سفری یا نه
تصمیم رو گرفتم : نمیرم
یه هفته تنهام با بابام
خب دلیل داشتم که نرفتم ، کلاس زبانم بود
کارسوق هم هست
نمیتونستم ، نظرت چیه ؟
تصمیمم درست بود ؟
به هرحال ، باید باش کنار بیام
من از بعضی آدما بدم میاد
مثلا آدمایی که فراموش کردن زندگی یعنی چی
یادشون رفته لدت بردن یعنی چی
من هیچ چیزی رو باش عوض نمیکنم
چطور بعضی آدما میتونن ؟
مثه یه ربات...
نمیدونم ...
تو چقدر منو میشناسی ؟
اخلاقم ؟
شخصیتم ؟
من چه جور آدمیم ؟
به نظر خودم خیلی هم خوبه !
ولی مطمئن نیستم
شاید بعضی از آدما رو رنجوندم
بدون اینکه بخوام یا متوجه بشم
امیدوارم اینجوری نشده بشه
واقعا امیدوارم
خب دیگه ، بسه دیگه
یه کم خستم !
فعلا ...
"یه هادی دیگه"

I AM THE BEST